برکه کاشی

متن مرتبط با «آسمان هر كجا آيا همين رنگ است» در سایت برکه کاشی نوشته شده است

حواست هست؟ اولین باران پاییزی

  • باران آواز ماست وقتی از دلتنگی های بی امان لبریزیم... فکر کردم خواب میبینم  ییعنی ممگنه بارون باشه؟ خودش بود انگار! ببه شوق بارون بلند شدم و رفتم تو حیاط باورم نمیشه  بارون میاد چه بارونی  با ی آسمون  گرفته  بوی نم و بوی بارون همه حیاط رو پر کرده  ی ذره زیر بارون موندم  با اینکه موهامو سشوار کشیده ب, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 4

  • من بودم و تب و چند  روزوقت که فکر کنم ....  انگاریکی ناخواسته مجبورم کرده بود viewبگیرم واز خودم ی سوالایی بپرسم ... با اینکه همه سهم من از غرب ایران  سالی یکماه اقامت در خونه  پدربزرگ بود تو روزای گرم تابستون که اونم سالهاست برچیده شده اما من خونم با ادمای اون طرف میجوشه ، فرقی نمیکنه لر باشن یا کر, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 5

  • روزای بعد نسیم پاپی ام شد : یالا بگو درکه ، دربند یا فرحزاد  هیچکدوم ... مریم ناراحت میشد و میگفت چرا اخه اینقدر رو میدی بهش، ی بار جدی بگو نه ! اما من نمیتونستم ، دلم نمیخواست ناراحت بشه  اما ناگهان دیگه نیومد و با لب و لوچه اویزون نگاهم میکرد  گذاشتم به حساب اینکه خسته شده و مریم هم مرتب می گفت بف, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 6

  • معنولا موقع برگشت راهمو دور میکردم ، تا ی کم بیشتر پیاده بریم  اون روز رفتیم بستنی خوردیم ، بچه ها از همون جا سوار اتوبوس شدن و رفتن خوابگاه ، تنها که شدم  ی اقایی اومد کنارم و گفت سلام   بند دلم پاره شد ، نگاش کردم،  گفت ببخشید شناختی ؟  با اضطراب گفتم نه ، گفت دوست محمد اقا !  چشمام گرد شد ، کدوم , ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 7

  • وقتی با دختر عمه هام بازی می کردیم  اونا تور عروسی مامانشونو می اوردن ونوبتی عروس میشدیم ، دختر عمه بزرگه برگ سبز میچسبوند پشت چشام که ینی سایه ست ، و برگ گل  سرخ روی لبام که یعنی رژ زدم ، دستکش سفید و بعد تورررر اما من چشمم گوشه حیاط بود که پسر عمه  دوچرخه ش رو بذاره برم سراغش وسط بازی تو اوج کل کش, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 8

  • ما رو استادامون اسم میداشتیم ،به دکتر لویی می گفتیم لولو و به دکتر جغتایی میگفتیم دکتر جغی ، من اما اسم کو چیکش رو میگفتم :ممد تقی  بعدها همه میگفتن و براشون عجیب بود که هیچ استادی بی واکنش به من نبود ، تعداد کمیشون باهام لج بودن در حد لالیگا  لولو همیشه به اسمم که می رسید می گفت خانوم ... خانوم ، م, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 9

  • » نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. , ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 10

  • نزدیکای اخر کلاس جغی بود که رسیدم   در رو که باز کردم همه زدن زیر خنده   افتاب سوزونده بودم ، جغی ام لبخند زد ، قشنگ معلوم بود چه غلطی میکردم ، خاکی شده بودم   جعی با سر اشاره کرد که بشینم   نشستم همون جلو نزدیکای خودش ، کتابشو بست و گفت خب   با همون لبخند اشاره کرد برم بالا ، رفتم کنار مولاژ... گفت, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 11

  • برای من خوب نبود که از کلاسم بزنم و برم با یکی حرف بزنم ، نمیدونم اصن چرا برگشتم ، طمع حضور و غیاب و اینکه جغی اذیت نمیکرد باعث شد برم   من تو ی دنیا احساسات متناقض گیر افتادم   مریم زنگ زد، انگار داستان هزار و یکشب تعریف میکردم  گفت ولش کن ، اصلنم دیگه بهش فکر نکن ، چه اعتماد به نفسی داره  مامانم ا, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 12،

  • بعدها کمتر با دوستام رفتم ، تنهاتر ! برای اینکه قرار بود جواب بگیره ازم  اومد و گرفت اما قانع نشد  گفت دوباره فکر کن   دوباره فکر کردم امکانش نبود ، شاید اگه الان بود و با این تفکرات امکانش بود ولی اون موقع با اون حد بچگی  قدرت نداشتم به اون شرایط محیطی غلبه کنم و شاید اگر هم وارداون شرایط میشدم ی ح, ...ادامه مطلب

  • خلایق هرچه لایق!

  • هرروز صبح وقتی میرم و هوای تازه به صورتم می خوره یاد حرفای پرفسورفرهود میفتم که میگفت چیزی که در آلمان یاد گرفتم و باعث پیشرفتم شد نظم بود و من هرروز به خودم میگم امروز!!!     امروز شروع می کنم!  مثل رژیمهای چاقی که همشون از شنبه قراره رژیم بگیرن   شرایط بدتر از چیزیه که فکر میکردم!  به خصوص که ترسیدم  به خصوص که هول شدم و دست و پامو گم کردم   دلم می خواد دو تا سیلی محکم بزنم توی صورت خودمو بگم عوضی!!!   حقته !!!   وقتی قدرت برنامه ریزی نداری ، وقتی اونقدر خودتو دوست نداری و هرکاری مربوط به خودته اینقدر همیشه عقبه حقته که اینقدر عذاب بکشی  و داغون بشی     پ ن 1 فایلم پیدا شد ، امشب مرورمقالات رو درست میکنم  و فردا نمودارها رودوباره باید بکشم  وبعد انالیزا رو انجام بدم  ی چیزایی اما مشترک شده  اولیش مرگ همسایمون ! نمیشناسمشون ، ی پسر سی ساله ! اون سال  که امتحان عملی داشتم  هم همین اتفاق افتاد همسایه بغل  و روبرویی مردن و نورقرمز حجله هاشون میپاشید تو اتاقم  فردا با گریه رفتم و به استاد گفتم نشد درس بخونم ! امتحان عملی بود ، رفتم پژوهشکده محل کارش ! خیلی دوستم داشت و همه میدونستن و منم ,خلایق هرچه لایق بود دادند,خلایق هرچه لایق به انگلیسی,خلایق هرچه لایق ...ادامه مطلب

  • آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟؟

  • ی روز که خیلی خسته بودم  بی مقدمه ازش پرسیدم : من مریضم؟ با تعجب گفت چی؟  نگاش کردم فقط ! چشمام پر اشک بود. فهمید!!! گفت مریضی؟؟؟ اصلن! تو عزیزی!!  گفتم جدی پرسیدم . دلم می خواست از نگاه ی آدم علمی  بپرسم.گفت جدی گفتم!  تعارف ندارم باهات که .  شغلمه! تو سالمی . فقط باید یاد بگیری خودتم ببینی . خودتم حق داری . بعد ی جاهایی ممکنه خسته بشی. ی جاهایی که اینقدر درگیر بشی نتونی خودتو بکشی بیرون . باید سعی کنی کمتر دیگرانو بینی . کمتر فکر کنی. برس به مشغله هات. بعد خندید و گفت اما اگه دست من بود طلا می گرفتمت. باور کن !تو نباید اینجا بمونی. باید بری خارج! باور نکردم .,آسمان هرکجا آیا همین رنگ است,آسمان هر كجا آيا همين رنگ است,ببینم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است ...ادامه مطلب

  • ساعت صفر بی مهری

  • ... چقدر با مسمی است نامگذاری این فصل های پاییز میگن مهر به پایان رسید اما تو مهرت را برسرآبان بگذار تا مهربان گردد من اما میگم  آبان خودش مهربان بوده ، مهرش به ته رسید و راس ساعت صفر بی مهری شد آبان  مهر عاریه ای ، مهرالکی  مهربانش نمیکنه این ماه زرد بی مهری رو  بیخود نیست که تو ابان  دل انارا  میترکه  و میرسن  پ.ن شعرای  منم با خودت بردی؟؟؟ دلم گرفته  میخوام بنویسم نمیشه  میخوام بخوابم نمیشه  کاش میشد به خدا بگم فردا صبح بیدارم نکن ، خسته ام خیلی  منم برم ...  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها