دوست داشتن شما چه رنگیه 10

ساخت وبلاگ
نزدیکای اخر کلاس جغی بود که رسیدم 

 در رو که باز کردم همه زدن زیر خنده 

 افتاب سوزونده بودم ، جغی ام لبخند زد ، قشنگ معلوم بود چه غلطی میکردم ، خاکی شده بودم 

 جعی با سر اشاره کرد که بشینم 

 نشستم همون جلو نزدیکای خودش ، کتابشو بست و گفت خب 

 با همون لبخند اشاره کرد برم بالا ، رفتم کنار مولاژ... گفت کلاویکل 

 نشونش دادم و گفتم ترقوه 

فیبیا ؟ 

 زدم زیر گریه ، های های گریه کردم 

هول شد ، بلند  شد اومد کنار مولاژ،  به غلط کردن افتاده بود 

 هر چی میگفت عه چی شده ؟ خیلی خب برو بشین ، نمیخواد درس جواب بدی 

نه مینشستم نه جوابشو میدادم . بالاخره اومدم کوله پشتیمو برداشتم و بدو بدو از دانشگاه زدم بیرون .. 

  نوشته شده در  جمعه پنجم خرداد ۱۳۹۶ساعت 11:28  توسط ترنج   | 
برکه کاشی...
ما را در سایت برکه کاشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : berkeyekashio بازدید : 27 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:39