حواست هست؟ اولین باران پاییزی

ساخت وبلاگ
باران آواز ماست

وقتی از

دلتنگی های بی امان

لبریزیم...

فکر کردم خواب میبینم 

ییعنی ممگنه بارون باشه؟ خودش بود انگار!

ببه شوق بارون بلند شدم و رفتم تو حیاط

باورم نمیشه 

بارون میاد چه بارونی 

با ی آسمون  گرفته 

بوی نم و بوی بارون همه حیاط رو پر کرده 

ی ذره زیر بارون موندم 

با اینکه موهامو سشوار کشیده بودم دیشب اما هنوز خیسه 

نمی دونم مال اونه یا بارون یا مریضیم که لرزم گرفت 

اومدم  زیر پتو و بخاری رو زدم 

اما هنوزداره صداش میاد 

این اولین بارون پاییزیه !

نمیدونم بعد از دوروز نماز نخوندن  میتونم نماز بخونم یا نه؟؟؟؟؟؟ فعلن که فقط سردمه

چند قطره باران امروز

نشان از دل گرفته ام داشت که نمیتوانست در جمع بگیرد...

آسمان بهتر از تو حس مرا میفهمد

مي بيني ؟

هر بار كه تو دير مي كني 

باران به جايت مي آيد ...

امروز صبح براي تمام حرف هايي كه بايد مي زدي و نزدي پا به پايم باريد .

امشب كنار خستگي هايم با من به خواب مي رود

حواست هست ؟

يك ريز مي بارد

يك ريز هست

حواسش را مي گويم !

به نبودنت

كه بودنم را اين گونه بچگانه به بازي گرفته است ...


برچسب‌ها: باران
  نوشته شده در  سه شنبه چهارم آبان ۱۳۹۵ساعت 5:19  توسط ترنج   | 
برکه کاشی...
ما را در سایت برکه کاشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : berkeyekashio بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 14:37