برکه کاشی

متن مرتبط با «نمی دونم چرا دوست دارم» در سایت برکه کاشی نوشته شده است

ازت ممنونم دوست خوبم

  • » نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. , ...ادامه مطلب

  • گاهی نمیشه

  • مروز نشد روزه بگیرم صدبار به برادرم تذکردادم زرشک پلو مرغ منو نخوری ، ساعت کوک کردم که سحر بیدارشم ، اما نشد ...  فوتبال نگاه کردیم و خسته شدیم و بعد صبح که بلند شدم دیدم پنج ونیمه  به جای یکشنبه  واسه دوشنبه ساعت کوک کرده بودم!  از عصر دیروز فقط چند قاچ هندوانه و چایی خورده بودم  میشد بی سحری روزه , ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 4

  • من بودم و تب و چند  روزوقت که فکر کنم ....  انگاریکی ناخواسته مجبورم کرده بود viewبگیرم واز خودم ی سوالایی بپرسم ... با اینکه همه سهم من از غرب ایران  سالی یکماه اقامت در خونه  پدربزرگ بود تو روزای گرم تابستون که اونم سالهاست برچیده شده اما من خونم با ادمای اون طرف میجوشه ، فرقی نمیکنه لر باشن یا کر, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 5

  • روزای بعد نسیم پاپی ام شد : یالا بگو درکه ، دربند یا فرحزاد  هیچکدوم ... مریم ناراحت میشد و میگفت چرا اخه اینقدر رو میدی بهش، ی بار جدی بگو نه ! اما من نمیتونستم ، دلم نمیخواست ناراحت بشه  اما ناگهان دیگه نیومد و با لب و لوچه اویزون نگاهم میکرد  گذاشتم به حساب اینکه خسته شده و مریم هم مرتب می گفت بف, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 6

  • معنولا موقع برگشت راهمو دور میکردم ، تا ی کم بیشتر پیاده بریم  اون روز رفتیم بستنی خوردیم ، بچه ها از همون جا سوار اتوبوس شدن و رفتن خوابگاه ، تنها که شدم  ی اقایی اومد کنارم و گفت سلام   بند دلم پاره شد ، نگاش کردم،  گفت ببخشید شناختی ؟  با اضطراب گفتم نه ، گفت دوست محمد اقا !  چشمام گرد شد ، کدوم , ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 7

  • وقتی با دختر عمه هام بازی می کردیم  اونا تور عروسی مامانشونو می اوردن ونوبتی عروس میشدیم ، دختر عمه بزرگه برگ سبز میچسبوند پشت چشام که ینی سایه ست ، و برگ گل  سرخ روی لبام که یعنی رژ زدم ، دستکش سفید و بعد تورررر اما من چشمم گوشه حیاط بود که پسر عمه  دوچرخه ش رو بذاره برم سراغش وسط بازی تو اوج کل کش, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 8

  • ما رو استادامون اسم میداشتیم ،به دکتر لویی می گفتیم لولو و به دکتر جغتایی میگفتیم دکتر جغی ، من اما اسم کو چیکش رو میگفتم :ممد تقی  بعدها همه میگفتن و براشون عجیب بود که هیچ استادی بی واکنش به من نبود ، تعداد کمیشون باهام لج بودن در حد لالیگا  لولو همیشه به اسمم که می رسید می گفت خانوم ... خانوم ، م, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 9

  • » نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. , ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 10

  • نزدیکای اخر کلاس جغی بود که رسیدم   در رو که باز کردم همه زدن زیر خنده   افتاب سوزونده بودم ، جغی ام لبخند زد ، قشنگ معلوم بود چه غلطی میکردم ، خاکی شده بودم   جعی با سر اشاره کرد که بشینم   نشستم همون جلو نزدیکای خودش ، کتابشو بست و گفت خب   با همون لبخند اشاره کرد برم بالا ، رفتم کنار مولاژ... گفت, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 11

  • برای من خوب نبود که از کلاسم بزنم و برم با یکی حرف بزنم ، نمیدونم اصن چرا برگشتم ، طمع حضور و غیاب و اینکه جغی اذیت نمیکرد باعث شد برم   من تو ی دنیا احساسات متناقض گیر افتادم   مریم زنگ زد، انگار داستان هزار و یکشب تعریف میکردم  گفت ولش کن ، اصلنم دیگه بهش فکر نکن ، چه اعتماد به نفسی داره  مامانم ا, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتن شما چه رنگیه 12،

  • بعدها کمتر با دوستام رفتم ، تنهاتر ! برای اینکه قرار بود جواب بگیره ازم  اومد و گرفت اما قانع نشد  گفت دوباره فکر کن   دوباره فکر کردم امکانش نبود ، شاید اگه الان بود و با این تفکرات امکانش بود ولی اون موقع با اون حد بچگی  قدرت نداشتم به اون شرایط محیطی غلبه کنم و شاید اگر هم وارداون شرایط میشدم ی ح, ...ادامه مطلب

  • نمی دونم چرا بازم؟؟؟

  • یادمه ی روز پسرداییم بهم زنگ زد و گفت دوستش میخواد ازدواج کنه . اما دختری که می خواد باهاش ازدواج کنه عمل کیست داشته  بچه دار میشه ؟ گفتم نمی دونم نوع کیستش چی بوده؟ بگو با هم برن دکترش بپرسن  گفت پرسیدن دکترش گفته مشکلی نیست  فهمیدم خودشه . کم و بیش می دونستم. گفتم ی سوال تو خودت یادته بچه بودی عمل داشتی؟ تو اگه ازدواج کنی مطمئنی بچه دار میشی؟ گفت نه  گفتم به دوستت ی چیزی بگو . بگو ازدواج ی قرارداده . تحقیق کنه ولی تحقیر نه! اگه تا این حد شک داره اصلن دختر مردمو بدبخت نکنه .  این حرف بهش اطمینان داد و ازدواج کرد و اونا حالا ی بچه ی خوشگل چند ماهه دارن فط,نمی دونم چرا,نمی دونم چرا دل بی قراره,نمی دونم چرا دلم گرفته,نمیدونم چرا تو زندگیم هِی نمیشه,کامران و هومن نمیدونم چرا,نمیدونم چرا یادم نمیاد,نمي دونم چرا دل بيقراره,نمی دونم چرا دوست دارم,نمیدونم چرا از کامران و هومن,نمی دونم چرا دانلود ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها