دی !!!

ساخت وبلاگ
یلدا برای من واقعن یلدا بود یک شب طولانی  با آرزوی  ی لحظه خواب !اما با این  حال دوستش داشتم  

مامانم بارها گفت ی کم انا ر!! گفتم نه!! با اینکه حتی نرسیدیم هندوانه رو قاچ کنیم ولی خوشحالم که این پاییز زرد موذی لعنی رفت  

با اینکه تو پاییزم دوتا تولد داریم اما تولدای دی ی چیز دیگه ست . به فاصله 4 روز داداش و بابا !!  

به خاطر همین ماه دی رو خیلی دوست دارم   

این طور که معلومه  اما دی ماه عزیز منم پرید!

ساعت دو  چهارشنبه باهاش قرار داشتم . تمام شب بیدار بودم  

همه تعجب کردن که بهم وقت داده اما دمش زیر پام گیره . همه مقالاتش دستمه  

دهن گندشو باز کرد با اون چشای ابیش خندید و گفت این کار و اون کار اضافه بشه  

هرچی جز زدم  چونه زدم فایده نداشت . در کمال پررویی صدبار گفتم اقای دکتر پشیمون شدم از این موضوع  

ای کاش وقت داشتم عوضش میکردم  

تحمل این همه پررویی رو نداره . اما خندیدید و گفت چرااااا؟ خوب میشه آخرش کیف می کنی 

میخوام صدسال نکنم . کیف بخوره تو سر تو ومن با هم   

بیرون که اومدم منشیش گفت اووووف چقدر حرف زدی . با پررویی گفتم من حرفی نداشتم رییستون حرف زد!! 

رفتم پیش  مسئول آموزش . گفتم نامه های منو بده کارم تموم شده  

اونم خندید گفت تموم تموم !  

گفتم ی کم مونده  

زدم زیر گریه !!  

گفت همه با این گرفتارن . ما هم میدونیم . برو پیش دکتر خودتو ی نشون بده . غصه نخور تموم میشه .  

با ی کوله ی سنگین و ی لپ تاپ  به زور خودمو کشوندم پیشش  

گفت بح بح !! خانوووم . هر دوماه خودتو ی نشون میدی!! 

می خواستم بگم سه ماه ولی چیزی نگفتم . اینقدر ناله کردم گفت ای بابا عاخه این که میشه 4 تا تحقیق!!!  

گفت ولی تو نگران نباش تا نوشتی من تو مجله خودمون اکسپتانسشو میدم و کارتو تموم می کنیم  

نیشم باز شد!!! بازم از اون شکلاتای مونده اش به زور کرد تو حلقم و گفت چرا میبینمت یاد دخترم می افتم ؟  

خیلی از دختراش برامون می گفت . یکیشون متخصص زنان هست و اون یکی رو نمیدونم. اما پسرش مهندسه . انگار اونو زیاد دوستش نداشت

نگاش کردم. عین خمیر ور نیومده ست! دخترشم لابد عین خودشه !!! یعنی من اینقدر زشتم!! 

زود به دادم رسید. گفت شکلتون نه ها!!! شبیه نیستید!! یاد دوران دبستانش می افتم .هر روز  می رفتم دنبالش با غرغر میومد و ی عالمه حرف برام داشت! تو عین اون غر میزنی!

غررررررررر؟؟؟؟؟؟ دبستاااااان آقای دکتر؟؟؟؟؟  

خیلی بداخلاق بود . روزی چند تا پاچه می گرفت. هیچکس جرات نمی کرد دیر بره . اما من همیشه دیر می رسیدم . اول که میرسید ی ربع امتحان بود .  

وقتی می رفتم می گفتم بدووووو 

تا بشینم سرجام کلی خش خش میکردم  

می گفت هیییییس . بدوووو دیگه  . چیکار می کنی ؟ 

خودکارمو در بیارم اقای دکتر   

خودکارشو میداد و میگفت بیااااا . بشین دیگه اینقدر ووول نخور !!!  

دفعه های بعد از ترسش خودکارمو میذاشتم تو جیبم

منو هیچ وقت دعوا نکرد. گاهی داد میزد اما طول نمیکشید  و حالا این همه داره کمکم می کنه  

نمیدونم اما چرا به دلم نمیشینه !!  

دلشوره دارم . رفتم برای مامانم از شهروند ماهی بخرم . اما سه تا شال خریدم . یکله غازی زرشکی  خوشگل ، گروووو ن بود ولی دوستش داشتم . بازم ی زرشکی  خوشگل . پشیمونم چرا طوسی و صورتی رو نگرفتم اما اونم دوست دارم و ی بافت مشکی اونم دوست دارم و ی لاک!! امشب برای اولین بار از خریدان راضی ام

برکه کاشی...
ما را در سایت برکه کاشی دنبال می کنید

برچسب : دیجی کالا,دی سیکلومین,دی کاپریو, نویسنده : berkeyekashio بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 2:35