گفت تو بچه منو از گرسنگی میکشی پاشم براش ی کم لوبیا پلو درست کنم
گفتم خوبه بهترتر
اما دو دقیقه بعد گفت من پام درد گرفت خودت درست کن
دیدم قیمه راحت تره و زدم تو کار قیمه
اشپزی برای من آسون نیست چون غذاهام خوشمزه نمیشه ودلیلش اینه که بلد نیستم نمک و ادویه غذا رو اندازه کنم
و بعد اینکه اینقدر تو روغن ریختن خسیسم که غذام چرب و چیل نمیشه
با دلخوری گوشت و پیاز داغ گذاشتم و تیکه تیکه درستش کردم
قیمه جا افتاده ای شد و مامانم برای اولین باااار برای اولین بار در عمرش از دست پخت من خوشش اومد
ی سالم نذری داشتیم و من قیمه دو جا انداختم
خانوم همسایه که دست پخت هر کسی به دهنش مزه نمیده بعد از ظهر نامانمو تو روضه دیده بود و گفته بود چقدر قیمه تون خوشمزه شده
بیچاره مامانم صادقانه گفته بود ح... پخته و اونم در نهایت بدجتسی گفته بود حدس زدممممم پس بگوووو
خودمم الان خوردم . خوب شده بود ....
خیلی اتفاقی همه چیش سر جاش بود
برکه کاشی...برچسب : نویسنده : berkeyekashio بازدید : 38