آخرین مطالب
امکانات وب
ساعت رو اشتباهی کوککرده بودم ، فک میکردم امروز دوشنبه است
خواستم بی سحری بگیرم دیدم دیروز ازمایش خون دادم ، از ناهارم تا اخر شب فقط چایی خوردم و هندوانه
نه که نمیشد ولی سخت بود
مامانم ناهار کتلت درست کرده
کتلت دوست ندارم ولی کتلتای مامانمو میخورم خصوصن که کنارش همیشه سالاد وسبزی و نوشابه هست
یاد قبل ازعید افتادم
موقعی که میخواستم برم پیاده روی
برای من سه ساعت پیاده روی زیاده ،فک میکردم هی وسطش مجبور میشدم ی چیزی بخورم ، اما نگران بودم چون اینقدر که اشغال میخرم و ی نوک بهش میزنم و میندازمش دور ترسیدم دوستم نتونه پا به پام بیاد ، یا مجبور بشه احیانن دست به جیب بشه و من تو رودربایستی بیفتم
اینه که گفتم با خودم همه چی میبرم که نه من تو رو بیفتم وغش کنم نه دوستم تو رو بیفته خرج کنه احیانن
به مامانم گفتم برام هفته دیگه کتلت میپزی ؟
با تعجب گفت مگه کجا میخوای بری ؟ چرا ساندویچ نمیخوری ؟ عاخه من ساندویچ خورم و همیشه ترجیح میدم ی چیزی بیرون بخورم تا بارکشی کنم
گفتم دوستم غذای بیرون نمیخوره، جایی هستیم
گفت باشه ، درست میکنم ، هر وقت خواستی بگو ، ولی جون مامان نکنه کوه بری ها !
خنده ام گرفت ،کوه از کجا اومده بود توی ذهنش !
گفتم مامان من و کوه ؟
گفت اونجام نریا !
سرقبربابا رو میگه ، همیشه دلهره شو داره که نکنه اونجا بلایی سرم بیاد ، خصوصن وسط هفته
انگار حس ششمش خیلی قویه ،چون وقتی میرم میفهمه و به روم نمیاره اما میگه برو ی دوش بگیر ، کفشاتو نیار تو !!!
با اینکه بابا تو قطعات قدیمه هیچ نشونه ای از رفتن به اونجا نیست ولی نمیفهمم ه از کجا میفهممه
مامانم نسبت به اونجا وسواس عجیبی داره ، ا مادربزرگم بهش ارث رسیده ،همشون میترسن
هروقت جایی قول میدم استرس منو میگیره چون یه هو میزنه و سرما می خورم
اینه که قولام لحطه اخریه
این بار اما ...
مامانم مریض شد
وقتی داشتن میبردنش کت لب! ی چیز جلوی چشمم بود
از اون اتاق سالم میاد بیرون و باز طعم کتلت مامان میره زیر زبونم ؟
کتلت هم دوست داشتنیه برام هم نه!!!!
عجیبه ، چه برچسبایی میخوره روی بعضی چیزا !!!!
نوشته شده در یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 14:50 توسط ترنج | برچسب : نویسنده : berkeyekashio بازدید : 15