برکه کاشی

متن مرتبط با «خاطراتم را به یاد آر» در سایت برکه کاشی نوشته شده است

بیست ودوم بهمن

  • امروز دوشنبه ۲۲ بهمن‌۹۷ دلم خیلی گرفته ...اینحا مینویسم . نوشتنی که شاید بمونهدفقط برای خودم  و بارها و بارها بخونمش ...نمیدونم ... دقیقا یکسال و ۶ روز از کاری که از اولین رفتنت میگذره رفتنی که عین‌پتک خورد توی سرم و به من یاداوری کرد ادمی که در مقابلته ادم ساده و تک لایه ای نیست و هر روز من بیشتر و بیشتر به این نتیجه تلخ رسیدم به قول فروغ فرخزاد تو هیچکاه پیش نرفتی تو فرو رفتی !, ...ادامه مطلب

  • حواست هست؟ اولین باران پاییزی

  • باران آواز ماست وقتی از دلتنگی های بی امان لبریزیم... فکر کردم خواب میبینم  ییعنی ممگنه بارون باشه؟ خودش بود انگار! ببه شوق بارون بلند شدم و رفتم تو حیاط باورم نمیشه  بارون میاد چه بارونی  با ی آسمون  گرفته  بوی نم و بوی بارون همه حیاط رو پر کرده  ی ذره زیر بارون موندم  با اینکه موهامو سشوار کشیده ب, ...ادامه مطلب

  • بهار

  • امروز به معنای واقعی بهاره  عین خودم صد در صد بهاری منم اینجوری ام ... وسط رگبار و رعد و برق ناگهان افتابی میشم و بالعکس  اعتراف میکنم این اخلاق بهاری اخلاق خوبی نیست اما عمقم ثابته  همش بارو ، همش ابر خیلی خوبه ، کاش میرفتیم بیرون  دلم میخواست انگشتمو میذاشتم روی نقطه زمین و نگهش میداشتم و میگفتم ه, ...ادامه مطلب

  • برای فردا

  • تصمیم دارم پایان نامه رو ول نکنم ، دیگه تحملشو ندارم ، فردا ی مشاور اماری میگیرم و جاهایی که لازم باشه میرم بلکه این مردک طماع دست از  سرکچلم برداره دوستم دهنش اب افتاده بود و می گفت 5 تا مقاله در بیار  هیچ انگیزه ای برای این مقالات مزخرف ندارم  این روزا بیشتر از هر چیز دنبال علایق خودم هستم  و بیش از هر چیز این کلاس پریمیر خوشحالم میکنه  بعد از مدتها این اولین چیزیه که برای دل خودمه  میخوام ریکاوری کنم ، لازم دارم ، حس میکنم الزایمر میگیرم اگه بخوام تو این شلوغی دست و پا بزنم  فقط استراحت میخوام و ارامش و کارایی که دوست دارم اما تو دلم رنگ باختن ! اگه بشه که بعیده !  خیلی کار عقب مونده دارم ! خیلی ... به اتدازه چندساااااال !,برای فردا,برای فردا چه سهمی بخریم,براي فردا ...ادامه مطلب

  • خاطراتم

  • برف میباره  وقتی این جوری میشد بابام میگفت اینا برفاییه که باد از پای کوه میاره  امروزصب ماشینا به هم پیچیده بودن ، لیز میخوردن ، نمیتونستن برن  ما هم نمیریم فکرکنم اولین باریه که بابابعدازرفتنش تنها میمونه و چشم انتظار نکنه عادت بشه :( و بابام همیشه چشم انتظار بمونه  من دلم میخوادبرم ولی مگه مامانم میذاره !  بامترو میشد رفت ولی اونجاچی ؟ پیاده هم میتونستم ولی تو این سرما و تنها! ی کم میترسم  چه خبره خدایا ؟سنگ مگه ازاسمون باریده ! ی کم سرده دیگه  برای اولین بار بعد از دوران بچگیم لباس استین بلند و جوراب پوشیدم  دارم فکر میکنم چقدر با این لباس پوشیدنم بابامو اذیت کردم ، اینقد که سیخ وایمیستاد پشت در و با ی ژاکت میگفت اینوبپوش سرما میخوری  اگه بود من الان در حال سکته بودم ، نگران گاز ،نگران برق و نگران سرما !  پریروز که مثه آدم برفی شده بودم رسیدم به جایی که اخرین بار باهم بودیم !بغضم گرفت ،به خودم گفتم چندنفر الان حال اونروزای تورو دارن و چشمشون به اسمونه که این برف قطع بشه؟ تمام را ه اروم گریه کردم با خاطرات آخرین برف ! روزی که وقتی غذاآورد گفتم خانوم ببربیرون بابام گرسنه ست ، بوی غذا,خاطراتم همچو باران,خاطراتم را به یاد آر,خاطراتم برای دیوانگی کافیست ...ادامه مطلب

  • نمی دونم چرا بازم؟؟؟

  • یادمه ی روز پسرداییم بهم زنگ زد و گفت دوستش میخواد ازدواج کنه . اما دختری که می خواد باهاش ازدواج کنه عمل کیست داشته  بچه دار میشه ؟ گفتم نمی دونم نوع کیستش چی بوده؟ بگو با هم برن دکترش بپرسن  گفت پرسیدن دکترش گفته مشکلی نیست  فهمیدم خودشه . کم و بیش می دونستم. گفتم ی سوال تو خودت یادته بچه بودی عمل داشتی؟ تو اگه ازدواج کنی مطمئنی بچه دار میشی؟ گفت نه  گفتم به دوستت ی چیزی بگو . بگو ازدواج ی قرارداده . تحقیق کنه ولی تحقیر نه! اگه تا این حد شک داره اصلن دختر مردمو بدبخت نکنه .  این حرف بهش اطمینان داد و ازدواج کرد و اونا حالا ی بچه ی خوشگل چند ماهه دارن فط,نمی دونم چرا,نمی دونم چرا دل بی قراره,نمی دونم چرا دلم گرفته,نمیدونم چرا تو زندگیم هِی نمیشه,کامران و هومن نمیدونم چرا,نمیدونم چرا یادم نمیاد,نمي دونم چرا دل بيقراره,نمی دونم چرا دوست دارم,نمیدونم چرا از کامران و هومن,نمی دونم چرا دانلود ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها