من بودم و تب و چند روزوقت که فکر کنم .... انگاریکی ناخواسته مجبورم کرده بود viewبگیرم واز خودم ی سوالایی بپرسم ... با اینکه همه سهم من از غرب ایران سالی یکماه اقامت در خونه پدربزرگ بود تو روزای گرم تابستون که اونم سالهاست برچیده شده اما من خونم با ادمای اون طرف میجوشه ، فرقی نمیکنه لر باشن یا کر, ...ادامه مطلب
همه ی باورهای دنیا در نظرم شکست!,شکست عشقی,شکست ناپذیر 4,شکست ناپذیر ...ادامه مطلب