تصمیم دارم پایان نامه رو ول نکنم ، دیگه تحملشو ندارم ، فردا ی مشاور اماری میگیرم و جاهایی که لازم باشه میرم بلکه این مردک طماع دست از سرکچلم برداره دوستم دهنش اب افتاده بود و می گفت 5 تا مقاله در بیار هیچ انگیزه ای برای این مقالات مزخرف ندارم این روزا بیشتر از هر چیز دنبال علایق خودم هستم و بیش از هر چیز این کلاس پریمیر خوشحالم میکنه بعد از مدتها این اولین چیزیه که برای دل خودمه میخوام ریکاوری کنم ، لازم دارم ، حس میکنم الزایمر میگیرم اگه بخوام تو این شلوغی دست و پا بزنم فقط استراحت میخوام و ارامش و کارایی که دوست دارم اما تو دلم رنگ باختن ! اگه بشه که بعیده ! خیلی کار عقب مونده دارم ! خیلی ... به اتدازه چندساااااال !,برای فردا,برای فردا چه سهمی بخریم,براي فردا ...ادامه مطلب
برف میباره وقتی این جوری میشد بابام میگفت اینا برفاییه که باد از پای کوه میاره امروزصب ماشینا به هم پیچیده بودن ، لیز میخوردن ، نمیتونستن برن ما هم نمیریم فکرکنم اولین باریه که بابابعدازرفتنش تنها میمونه و چشم انتظار نکنه عادت بشه :( و بابام همیشه چشم انتظار بمونه من دلم میخوادبرم ولی مگه مامانم میذاره ! بامترو میشد رفت ولی اونجاچی ؟ پیاده هم میتونستم ولی تو این سرما و تنها! ی کم میترسم چه خبره خدایا ؟سنگ مگه ازاسمون باریده ! ی کم سرده دیگه برای اولین بار بعد از دوران بچگیم لباس استین بلند و جوراب پوشیدم دارم فکر میکنم چقدر با این لباس پوشیدنم بابامو اذیت کردم ، اینقد که سیخ وایمیستاد پشت در و با ی ژاکت میگفت اینوبپوش سرما میخوری اگه بود من الان در حال سکته بودم ، نگران گاز ،نگران برق و نگران سرما ! پریروز که مثه آدم برفی شده بودم رسیدم به جایی که اخرین بار باهم بودیم !بغضم گرفت ،به خودم گفتم چندنفر الان حال اونروزای تورو دارن و چشمشون به اسمونه که این برف قطع بشه؟ تمام را ه اروم گریه کردم با خاطرات آخرین برف ! روزی که وقتی غذاآورد گفتم خانوم ببربیرون بابام گرسنه ست ، بوی غذا,خاطراتم همچو باران,خاطراتم را به یاد آر,خاطراتم برای دیوانگی کافیست ...ادامه مطلب